روز خسران بازیگران
حضرت امام صادق (علیه السلام) مى فرماید : در مدینه مردى دلقک و بیکاره بود ] روزى [ گفت : این مرد ] على بن الحسین [ از این که او را بخندانم مرا درمانده کرد ; امام در حالى که دو نفر از خدمت گزارانش پشت سر او بودند بر آن مرد گذشت و او به دنبال حضرت آمد تا رداى مبارکش را از دوشش کشید و رفت ، حضرت به او توجّهى ننمود ولى مردم دنبال آن دلقک رفتند و ردا را از او گرفته ، به محضر حضرت آمدند و به دوش مبارکش نهادند ، حضرت به مردم فرمود : این کیست ؟ گفتند : مردى بى کار و دلقک است که اهل مدینه را مى خنداند ، حضرت فرمود : به او بگویید براى خدا روزى است که در آن روز ، بیهوده کاران خسران و زیان مى بینند .
ناشناسى در کاروان
حضرت امام صادق (علیه السلام) مى فرماید : على بن الحسین (علیهما السلام) در هیچ حالى مسافرت نمى کرد مگر با همراهانى که او را نشناسند ، آنهم به شرط اینکه در صورت نیاز به آنان کمک کند .
یک بار با گروهى مسافرت کرد ، مردى آن حضرت را میان گروه دید و شناخت ، به آنان گفت : مى دانید این شخص کیست ؟ گفتند : نه ، گفت : این على بن الحسین است ، پس به سوى حضرت هجوم بردند و دست و پایش بوسه زدند و گفتند : پسر پیامبر ! مى خواستى با آزار دست و زبان ما به شما وارد دوزخ شویم ؟ اگر این گونه مى شد ما تا پایان روزگار هلاک و بدبخت بودیم ! چه چیزى تو را به این گونه مسافرت وادار کرد ؟
فرمود : من یک بار با گروهى مسافرت کردم که مرا مى شناختند ، به خاطر پیامبر (صلى الله علیه وآله) به گونه اى با من رفتار کردند که سزاوارش نبودم ، ترسیدم شما هم آن گونه با من رفتار کنید ، از این جهت پنهان نگاه داشتن خود از شما برایم محبوب تر بود .
رفتار اخلاقى با حیوان
حضرت امام صادق (علیه السلام) مى فرماید : على بن الحسین (علیهما السلام) هنگام وفاتش به فرزندش حضرت باقر (علیه السلام) فرمود : من با این شترم بیست بار به حج رفتم و او را یک تازیانه نزدم ، هنگامى که بمیرد آن را دفن کن که درندگان گوشتش را نخورند ، زیرا پیامبر (صلى الله علیه وآله) خدا فرمود : شترى نیست که هفت بار در موقف عرفه نگاهش دارند مگر اینکه خدا آن را از نعمت هاى بهشت کند و در نسلش برکت قرار دهد . چون شتر حضرت از پاى درآمد حضرت امام باقر (علیه السلام) آن را دفن کرد .
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...